گلبرگهای تنهایی 45
بانام ویاد خدای مهربان،ورحیم وگره گشای مشکلات..........
بودآیا که در میکده ها بگشایند...
گره از کار فرو بسته مابگشایند.....
اگر از بهر دل زاهد خود بین بستند........
دل قوی دارکه از بهر خدا بگشایند...............
سلام،عزیزانم...خوبین؟آرزو دارم که همیشه خوب وشاداب وسرحال باشید.و از همه مهمتر اینکه ،همیشه امیدوار به لطف الله......
روزگار دوان دوان میگذرد ،شتابان وبی وقفه ،من مانده ام تنهای ،تنها.....ایام سپری میشود....دلم مالامال از دوری عزیزم ،برادرم....ولی چه میشود کرد.دست روی دست...غم وماتم فرزندان وهمسر صبورش مصیبتی بزرگ است.....از خدا برایشان صبری جمیل میطلبم.....ولی وقتی به خودم می آیم ،میبینم من هستم ومنو تنهایی...........به خدا پناه می برم.....وتنها کاری که میتوانم انجام بدهم گریه های بی صدا وغریبانه ی وقت بی وقت.....که منتظر اشاره ای و بغضم میترکد ،به مانند بچه های بهانه گیر دلم بهانه میگیره......
اشک شده مونسم.همدمم...یار گاه وییگاهم......کم طاقت وزود رنج شدم ،خودم با خودم نمیسازم...............................
گفتم از دل تنگم ....دل بیقرارم.داغدارم.خدای تو یارم باش ......یکجا دوام نمیارم.هرجاهستم بیقرارم.میخوام برم ،کجا؟نمیدونم....همش میخوام برم ،نمونم .رختخواب برام زندانی بیش نیست.آرامش ندارم.دیوارها آزارم میدن درها مرا به زنجیر میکشند....لباسها شدند شکنجه گر احساساتم........آستین ها زنجیری بر وجودم شده اند.....وقتی که گریه میکنم اشکهایم سرازیر میشوند مانندآبی جوشان بر چهره ام جاری میشود .....از آیینه بیزارم.......از نگریستن در آیینه بیزارتر،نگاهم را از خودم میدزدم تا مبادا خودم را بنگرم زاره زار..................ماه محرم ایستگاه خوبی برای من بی وجودمیشود ...نام ویاد امام حسین ،یاد زینب خونین دل تسلی بخش وجودم میشود........صبر این بانو برایم معجزه میکند.......وقتیکه از دریچه دلم به عمق، غم بانوی اسوه تقوا و صبر مینگرم ،احساس شرم مرا میرنجاند.....و امید واری خاصی برایم به ارمغان می آورد....یازینب کمکی دادرسی باش مرا.......غم دوری برادر چه سخت است وجانکاه.......
دلم رمیده شد وغافلم من درویش.........که آن شکاری سرگشته راچه آید پیش.......
چوبید برسر ایمان خویش میلرزم.......که دل بدست کمان ابرو نیست کافر کیش........
یارب مددی.......