آواز قو

گلبرگهای تنهایی 55

1391/11/15 13:51
نویسنده : شهربانو
348 بازدید
اشتراک گذاری

با نام ویاد خدای مهربان ........

دیروز شهادت امام حسن  عسگری بود با تسلیت به فرزند برومندش امام زمان (عج)و همه ی شیفتگان ولایت و همه ی منتظران ظهورش  ......

امام حسن عسگری میفرمایند:هر که برادر خویش را محرمانه موعظه کند ،اورا زینت بخشد و چنانچه علنی باشد ،سبب ننگ وتضعیف او گشته است.......

خدایا ما را به صفت علم وتدبیر مزین فرما......... 

دیروز غروب سید محمد زنگ زد و گفت مامان جان مه یاس گلی مریضه ونسرین بردتش دکتر .دکتر براش بستری نوشته .......

ساعت 6 غروب بود رفتم بیمارستان ،بچه تبدار وبیقرار بود .تو قسمت اورژانس بستری بود گويا،قرار بود که ببرندش توی بخش.تا ساعت 10 شب انتقالش دادند ،به بخش .نسرین مدام پاشویه اش میکرد ،عروسک کوچولوی تو کیفمو دادم به گلم ،گفتم خوب ازش مراقبت کن.....تا مریض نشه با بیحالی خندید وگفت قول میدم......ساعت 10 و30 دقیقه ،جواد وهدا جان اومدند دنبالم ،اومدیم منزل .محمد وحسنا مهدیه جان هم اومده بودند وبا کمک هم ،غذارو تهیه کرده بودند ...امیرطاها هم با کمک فاطمه جان وحسنا خانمی تکالیفشو انجام داده بود ،وشام  خورد وخوابید، همش عریرم نگران بود.....بهش دلداری دادم و تقریبا آرومتر شد ودعا وقرآنش رو خوند وبرای همه ی مامانا باباها هم دعا کرد وبامهربونی هرچه تمامتر ،و صداقت کودکانه برای مادر بزرگها، پدربزرگها دنیا هم دعاکرد ،بوسیدمش.....عزیزم واسه ی مه یاس گلی هم ،وبچه  های دنیا وبخصوص نی نی های بیمار دعا کرد/..........

صبح پس از نماز صداشون کردم ،صبحانه خوردند ،محسن امیرطاها رو برد مدرسه وفاطمه هم دیرتر رفت چون راهش نزدیکتر بود.......

فرصتی شد تا زنگ زدم به نسرین وحال ،دختر کوچولومونو پرسیدم ونسرین گفت شکر خدا بهتر شده ،تبش کمتر شده وهمین طور سرفه هاش......بهش بوخور دارو د ادند .زنگ زدم دکتر داشت ویزیت میکرد .خیالم راحت تر شد.نسرین گفت محمد هم داره از سر کار میآد به سمت بیمارستان.......تشخیص دکتر بیماری ، دختر کوچولوی عزیزم (پونومی )بوده .......امید دارم هرچه زودتر خوب بشه ،وبیارنش خونه......همه ی بیمارهارو خدا شفا بده وووووهمه قدر سلامتی رو بدونند.....روز پنج شنبه بچه ها اومدند تهران تا خرید هایی بکنند ......همین ،باعث شد تا هوای ،آلوده بچه هارو مریض کرد ،هم امیر طاها وهم مه یاس ......امیرطاها با دوسه تا تزریق ودارو بهتر شد ولی مه یاس به مراتب شدید تر آلوده شد.......خدایا هرچه زودتر گلمو بهبودی بخش وتابیآد خونه .اینقدر خانم بود .مظلوم روی تخت خوابیده بود....عزیزم

امروز با پیامک عزیزی ،به فکر فرو رفتم......

متنش این بود.......تاریخ تولدت اصلا مهم نیست ،،تاریخ تبلورت مهمه/اهل کجا بودنت اصلا مهم نیست،،بلکه اهل وبجا بودنت مهمه/.منطقه زندگیت اصلا مهم نیست،،بلکه منطق و مرامت مهمه،،برام خیلی جالب بود وازینکه ایرانی چقدر شعور و درکش بالاست.......احساس غرور کردم وبرای خیلی از عزیزانم ارسال کردم......روز وایام به کام.......

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان دینا جون
2 بهمن 91 14:28
سلام خاله جونی اخیییییییی خیلی ناراحت شدم امیدوارم حال مه یاس گلی زود خوب بشهمتن اخرتون خیلی زیبا بود.


سلام عزیزم تو خوبی؟دینا جون رو ببوس .فدات شم من.....
مامان محمد و ساقی
5 بهمن 91 20:27
سلام.خوبین؟
ممنون که پیشمون اومدید
ایشا... حال مه یاس گلی زود زود خوب بشه
اون پیامک هم خیلی دلنشین بود


علیک سلام گل مینا.ممنونم ا زینکه وقت گذاشتی.....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد