گلبرگهای تنهایی56
سلام.......بانام ویاد خدای همیشه مهربان.....
عزیزان خوبین؟منم به شکرانه خداخوبم.....
دیروز نسرین گفت که مه یاسم از بیمارستان مرخص شده.......میخواستم برم بیمارستان که خبر داد......و گفت امیرطاها رو محمد از مدر سه میاره خونه نگران نباشید.....چون هدا میخواست بره امیرطاها روبیاره......
دیشب ،باباجون رفت مهیاس گلی روسرزد اومد میگفت بچه ام خیلی ضعیف شده سرفه میکنه ولی کمتر.....
خدارو شکر بخیر گذشت.
دیشب خیلی راحت نبودم ،بیخوابی وفکر وخیال اذیتم میکنه......با اینکه نسبت به مسائل ،خوشبینم ولی همش مدام نگرانم....چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم میلرزه.....درون پوسته ی داغ وسوسه ها ونگرانیها دارم میسوزم ....مثل اینکه شخصی رو دور تا دورشو آتیش روشن کنی و راه گریزی نداشته باشه.......همونطور ملتهبم......دیشب تا دیر وقت معصومه داشت پیامک میزد من دیگه ،کم آوردم....ولی خوشم اومد پرانرژیه.........همیشه شاد باشه ........ و بی غصه.....دلم مسافرت میخواد ،اصلا مقدور نیست.......کمی دلهره فشارمو به بالاترین حد میرسونه از ترس بچه ها هیچی نمیگم.......
برای حسنا خیلی این روزها غصه خوردم....امتحانات تر مو میگذرونه .اتفاق خیلی بدی ،براش افتاد.روزشنبه یا یکشنبه ،موقع رفتن به جلسه امتحانات ،تو میدون ونک،شخصی تنه میزنه میاندازدش زمین.تا ازجاش پاشه.خانمی کمکش میکنه ،و بهش میگه دخترم دستت چرا اینطوری خون میاد ؟وقتی خوب نگاه میکنه میبینه مانتو و چادرش هم پاره شده ، و تازه متوجه میشه که با وسیله ی تیزی دستش بریده شده ،بله با کاتر یا هر شئ تیزی سه تا خط بلند وتقریبا عمیق ،دستبندشو بریده وبرده.خودش میگه درد کتفم خیلی زیاد بود ،وسوزش دستم هم خیلی......ولی ضربه چنان شدید بود که گیج بودم.ونمیفهمیدم چی شده........گردنبندی داشت بادستبندی که باهم ادغامشون کرده بود ودستبندی زیبا شده بود .....که بردنش ،خدارو شکر که خودش آسیب بیشتری ندیده بود...میگفت مامان آخه تو روز روشن !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ماهم مدام بهش میگیم خدارو شکر کن بلای دیگه ای سرت نیامده ،همه تو شوکیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! خیلی گریه کرد ،حالا مدام بابا ومحمد و سیدتقی دستشو پانسمان میکنند وباهاش شوخی میکنند تا ازین شوک درش بیارند ....دستش یه طرف ،ضرر طلاهاش یه طرف دیگه ترس ودلهره اش یه طرف...........ماکه دیگه کم آوردیم ........دائم میترسه ،شخصی از کنارش تند راه بره جیغ میکشه.......خیلی بی امنی شده............ آفا کجایی ؟گل نرگس کجایی؟پس چرا نمیآیی؟الهم عجل لولیک الفرج..............با این شرایط روحی میره امتحاناتشو میگذرونه.....خدا کمکش کنه.......آخه همیشه گفتند با حضور آقا اینقدر امنیت زیاد میشه ،احتیاج به دزدی نیست....وزنان ودختران با امنیت به مسافرتهای دور میر وند وبرمیگردند.......آقا بیا.......