گلبرگ های تنهایی34
سلام .تسلیت مردم ایران....
چند روزی از زلزله دلها نگذشته،(تکان خوردن دلهای عاشق خدا وماه صیام) زلزله ی ویرانگر زمان از راه رسید .وملتی را عزادار کرد..........
دیشب منزل برادرزاده ی همسرم دعوت بودیم .جایتان سبز ....
خوش گذشت ودیداری تازه شد.
بعد از افطار برگشتیم.ساعت دو نیمه شب نسرین زنگ زد مامان محمد پهلوش درد میکنه .نگران شدم .گفتم بیارش پایین من یکی از بچه هارو صداکنم تا ببرینش دکتر .اومدند وسریع با سیدم رفتند بیمارستان .وقتی برگشتند اذان تمام شده بود وطفلکیها فقط آب خورده بودند .دکتر برایش مسکنی تزریق کرده .ولی اصلا ساکت نبود مدام از درد مینالید.تا ساعت هفت نسرین وقت سونوگرافی گرفت .برای دوهفته دیگر وقت داده ،
خلاصه دیگه تحملش برای ماهم آسان نبود دست به کار شدیم وهرچه شماره سونوگرافی بود از 118 گرفتیم.بازهم موفق نشدیم .همه وقت نداشتند .تصمیم گرفتیم از ویتامینهای مکمل وگرانمایه استفاده کنیم.....
ویتامین (پ پ)....موفق شدیم وبرای ساعت نه ونیم هم سونو گرافی وهم دکتر اورولوژ.....همش دعا کردم .خدایا محمد مخملی منو کمکش کن .....الان با نسرین وآقاسید رفتند بیمارستان شهید باهنر .....
این ماه بچه ام سید تقی یار بیمارای خونه بوده ......یار همیشگی ماما وبابا بوده......خدایا روزه هاشو با امتیاز بیشتری ازش قبول کن......
خدایا کمکش کن تا توزندگی موفقیت بیشتری داشته باشه.....
خدایا عزیزای همه رو درپناه خودت حفظ کن.....مامی جون دوست دارم......
از هدا جون خبری نداشتم .....ما نبودیم اومده بود .امروز بهش زنگ بزنم وحالشو بپرسم......دلم براشون تنگ شده .......