آواز قو

گلبرگهای تنهایی79

1391/12/17 5:42
نویسنده : شهربانو
256 بازدید
اشتراک گذاری

باسلام ویاد وذکر خدا.........

 

 

نمیدانم با چه جمله ای ویا واژه ای شروع کنم........انا لله وان الیه راجعون.............خیلی غم انگیزه غروب ،عمر جوانی باتمام حسنهای خدایی.......جوانی که از زیبایی وهنر ولطافطت روحی برخور دار بوده.....من جمله .خطاطی ،وطبع زیبای نوازندگی.......وقتی با تمام احساسش به نی لب میزد ،از آن عشق میبارید و با صدای خاصش ،نوای عشق را به گوش میرساند ونا خودآگاه ،به یاد کاروانی با محموله ی عشق برایت تداعی میشد.....نوای نی ش ،زمزمه ی عشق مولا علی بود...... بادمیدن درنی گویی ،امام علیش زمزمه میشد......نی مینواخت ودلربایی میکرد ....عاشورا ها نوای نی ش غم عاشورا بود و یاد زینب وحسین......یاد علی اصغر حسین.........

تمامی عزاداران حسینی به عشق ،نواختن نی این جوون عزیز ،خودرا میرسوندند........


نامش هم سید محمدحسین احتشامی بود .گر چه عمرش کم و کم و کم وکم بود......ولی خاطراتش برای همه بسیاربزرگ..........

 

به یاد او میگریم چون ابر در بهاران.........


 

 

 

 ....... از سحر وقبل از اذان صبح دارم فکر میکنم.تا چی بنویسم ...ولی اینقدر بغض دار م .که فقط خدا میتونه ازین بغضم بکاهه....اشک امانم نمیده.....گریه شده کار ما همه......همگی در شوکی بزرگ و تاسف بار ،در اوج غم فرورفتیم.......بحدی غم ما وسعت ش بزرگه که از خدا صبری جمیل خواهانیم.....همه از ین غم وغصه بزرگ در خودفرو رفته وچشمان گریانمان بزرگی این غم رو نمیکاهد ................... مادر سوگوارش....پدر بیمارش.....خواهر غمگینش....برادران داغدارش ،خیلی سخته.......ولی باید پذیرفت ،به سوی حق تعالی پرواز کرد....در اوج شکوفایی......بر اثر مسمومیت ناشی از گاز ،جان خود را از دست داد.....و............................همه را در ماتم فروبرد.........دیروز پانزدهم اسفند ماه ،به خاک سپرده شد ،در حضور مادر وپدر وبقیه دوست دارانش.........وگروه موسیق مستان همای.......دوستانش که منتظر بودند تا شنبه  با هم به سمت مسکو عازم شوند.و کنسرتشان را اجرا کنند.......ولی عجل امانش نداد.......... آنروز جلوی چشمان بهت زده ی ما، سیدم با اجازه از مادر وپدر پارسا (نام هنری این عزیزمیباشد) وقتی که آماده ی دفنش کردند ،درون قبر او رفت و،پیش تر از او درآن خوابیده وبه تلاوت آیاتی از قرآن وخواندن دعا پرداخت .واز جده ی سادات طلب آمرزش ومغفرت برای این عزیز ازدست رفته،کرد....من مردم..........و مردم......ولی با صدای ناله ی یا حسین مادر ، پارسا ،لحظه ای خودم را دیدم ........خیلی دردناک بود .سیدم میگفت مامان ،اون لحظه برام این جوری تداعی شد که هم ببینم درون قبر خوابیدن چگونه است .......وهم خودم که کاری نمیتوانستم انجام بدهم .ولی جده ام خانوم فاطمه زهرا که میتواند، شفیع این نسل ساداتش بشود .......و خدارو به این خانوم بزرگوار قسم دادم تا شفاعتش را بکنه.......مراسم با روال خودش انجام شد وزیارت عاشورا خوانده شد ،و از آثارش ،که وقتی نی میزد ،به سمع  حاضرین رساندن.مردم را برای استراحت به منزل بردند]ولی دوستانش وچندی از نزدیکانش تنهایش نگذاشتن.....گروهی به تلاوت قرآن پرداختند......پس از آن گروه موسیقی همای ،با نی حسین برای دل حسین ،نی زدند ،و غوغایی برپا کردند چه شوری داشت.......نی چه ناله ای میکرد.......دل سنگ هم به صدا درآمد....... ناله درهم ریخته ی دل مخاطبش بود........خدایا منو پیش مرگ عزیزانم بکن........ خدایا به نزدیکانش صبر بده........عروسی شهاب الدین وفاطمه عزیز هم ،بهم خورد ......بمیرم براشون .هنوز هیچ اطلاعاتی بهشون ندادند ...ولی مدام زنگ میزنند و میپرسند ایران چه خبر.....؟باهمه صحبت میکنند.......میپرسند خودتونو برای مراسم ما آماده کردین؟آخه سید حسین پسر عمه ی شهاب الدین بود.........حالا همه پی چاره ای هستند تا قبل از آمدن بچه ها از سفرشان چگونه بهشون اطلاعی بدن............هنوز ازعکسهای سید محمدحسین آماده نداشتم تا بذار م...........خدایا .....کمکان کن تا تحملمان بیشتر شود..................

 

فریاد ارین تنهایی....فریاد ارین غم......فریاد ازین درد.........قلبم درهم شکست .......داد ازین غصه و جدایی...........

 

وقتی مادر بیچاره اش ،زجه میزد ومینالید فریاد میزد من حسینم و میخوام....دلخراش ترین آوا بود که با نوای نی در هم می آمیخت........و دل سنگترین هارو هم، درهم میشکست....... هروقت میدیدمش با التماس نگاهش میکردم با احترام خاصی میگفت چشمممممممممممممم.......عمه شهین برات نی هم میزنم......روز عاشورای گذشته ، حسناساداتم کلی از نواختن نی او ،فیلم گرفته بود .....هم اکنون ،حسنا دیوانه ای بیش نیست.....سر در گریبان و جنون زده.....محمد هر چه با اوصحبت کرده نتوانسته کمی به خود بیاوردش......خدایا خودت کمک کن.......

الهم عجل لولیک الفرج...........

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان سویل واراز
16 اسفند 91 20:59
سلام عزیزم خدا به خانوادش و به شما صبر بده ناراحت نباش بجاش براش دعا کن که همونقدر که شما و اطرافیانش ازش راضین خدا هم ازش راضی باشه انشاالله جاش بهشت باشه قبرش پر نور


علیک سلام عزیزم ....ممنونم از تسلی شما
فاطمه
16 اسفند 91 23:15
سلام افتخار تبادل لینک میدین؟

علیک سلام...باعث افتخارمن میشه.....
در انتظار...
16 اسفند 91 23:21
سلام مامانی...خیلیییییییییییی ناراحت شدم..تمام بدنم می لرزه..وای خدای بزرگم.خودت به همه بازمانده ها صبر بده..خدا رحمتش کنه..ان شالله با بزرگان محشور بشه...واقعا سخته...خیلی ناراحتتون شدم...


علیک سلام....عزیزم از همدردیت ممنونم....
در انتظار...
16 اسفند 91 23:23
کاش به بچه ها نمی گفتید تا حداقل انجا به دل خوش زیارتشون را بکنند..ممکنه دیگه هیچوقت قسمتشون نشه..پس این دمی که انجا هستند به خوبی طی بشه... خدا واقعا صبر به خانواده اش بده...وای مرگ اونم به چه دلیلی


هنوز نگفتند ....گذاشتند برای روزهای آخر وکم کم آماده شون کنند//////


شيما
17 اسفند 91 12:55
اي وااااااااااي
خيلي ناراحت شدم
خدا به شما و خونوادش صبر و آرامش بده ان شاله
تصورشم دردناكه
خدا به هيچ پدر و مادري داغ فرزند نده
الهي آمين.


ممنونم عزیزم....الهی آمین......خدا عزیزهای شمارو حفظ کنه.....


مامان محمد و ساقی
18 اسفند 91 0:50
وای خدای من چه دردناک و چه سوزناک.دلم گرفت.خدا رحمتش کنه


ممنونم ازهمدردیتون عزیزم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد