گلبرگهای تنهایی84

بانام ویاد خدای بی همتا.......

روزهای پایانی سال ،مثل برق و بادمی گذرند...گرچه همه ی کارها به آرامی وآهسته گی انجام میشه .....سال 91هم خسته شده و میخواد هرچه زودتر تمام بشه و بره تو آرشیو و بایگانی بشه ،تا زودتر به خاطره ها به پیونده........

سالی که میگذره،سالی پر از افت وخیز و حوادث بود.......سالی که همسرم بیماری طولانی و ناراحتی که از کسالتشون ،همه ی ماهارو بیمار روحی کرده بود........باحمد وسپاس از خدای متعال وپیگیری مداوم ،ایشون بهبودی براش حاصل شد..........شکروحمدلله........جابجایی وتعویض منزلمان که هنوزهم درگیر ودارش هستیم...........و گرفتار......و اینهم از مشیئتهای الهی بود .....تا خونه های خوب وریبایمان را براثر ندانم به کاری از دست داده بودیم .....حالا برای آپارتمانی 90 متری این همه تنش داشته باشیم......خدایا شکرت که آگاهمان کردی.........فوت برادر گرامیم ،خیلی دردناک و ناراحت کننده بود........روحش شاد......و صبر وتحمل خانواده برادرم ،با گذشتی که کردند و فوت ایشان را دیرتر اطلاع دادند تا عروسی علیرضای عزیزم ومحدثه سادات انجام بشه.........و سفر شهاب و فاطمه به خانه ی کعبه........وانتظار همه برای عروسی این عزیزان ........که متأسفانه با فوت نا به هنگام پارسای عزیز،اینگونه به تعویق افتاد.........بچه ها روز جمعه ساعت 3بامداد غریبانه ،از سفر حج بازگشتند با شادی هرچه تمامتر ولی پس از ساعاتی پی به عمق ماجرا بردند .....به خواست خانواده ،قرارشد هیچ یک از افراد فامیل به فرودگاه نرن تا بچه ها به زیارت آقا امام رضا و حرم خانوم حضرت معصومه مشرف بشن و برای سلامتی آقا امام زمان هم به جمکران تشریف ببرند.....اینکارها انجام شد ولی با بغض وماتم........البته غروب جمعه پی به این مسله بردند....... البته مشهد الرضا کمی دیرتر انجام میشه برای سال تحویل........غروب جمعه فاطمه جان براثر این شوک ،راهی بیمارستان شد و زیر سرم  و تحت درمان قرارگرفت ...........ما همه تلفنی باهاشون صحبت کردیم و خیر مقدم گفتیم............خدایا شکرت به آنچه تو مصلحت دونستی.......حال این چندروز باقی مانده که هرآنچه خدا خواهد........خدایا سال آینده برای همه خوب وخوش و پربار باشه.........ما که مدام راضی به رضای خدا هستیم........و در پایان با آرزوی فرج آقا اکاک زمان.............الهم عجل لولیک الفرج.......