گلبرگهای تنهایی33
سلامی پر از حزن واندوه .....سلامی پر ازماتم ....
انالله وانا الیه راجعون .....
زلزله قسمتی از کشور عزیزمان را لرزاند وخانه های سست را برسر مردمان روزه دار وغیور آذربایجان شرقی آوار کرد .....و عزیزانمان را عزادار کرد ...
عکسهای بازماندگان وجودم را لرزاند ....عکسهای زیر آوار ماندگان قلبم را خدشه دار کرد ......خدایا تو خود عالمی وآگاه ....بچه های خردسال پیر وجوان ............خدایا ........خدایا .........چرا نمیگم .من در مقامی نیستم که چون وچرا کنم......چون این سوال ازبی خردی من نسبت به مشئت تومیباشد.......خدایا صبر و تحملشان را افزون کن .........
دیشب توی ایترنت عکسهای قربانیان زلزله را مشاهده کردم ....مادری زجه میزد .پدری زار میزد .....خدایا خودت کمکشان بکن.......
مادری گلهایش راصدا میزد .....سوسن................نرگس.................مریم....
دیگری غزالش راصدا میزد .....اما نمیدانست که غزالش گریز پای بود به جهانی دگر گریخت.....خداوندا حلمشان را براین مصیبت افزون کن......
کودک خردسالی دنبال پدر ومادرش می گشت......
پدری فریاد میزد آزاده ی من کجایی؟ نمیدانست که آزاده اش هم اکنون اسیری بیش نیست......اسیر خروارها خاک وآهن.......
مردم همه با همکاری با ستادهای امداد به کمک زلزله زدگان شتافتند.....
خدا یار یاورشان باشد....
بغضی گلویم را میفشارد........آهی سنگین بر قلبم نشسته.....چشمانم
از اشک تهی نمیگردد......غم مادر فرزند از دست داده ...غم پدر داغ دیده .......یا که فرزندان بدون اولیاء.......خدایا ........خدایا
لحظاتی را به سکوت وفاتحه خوانی به احترام این عزیزان سپری کنیم.....