گلبرگ های تنهایی27
سلامی به گرمای دلتان....سلامی به روشنایی آفتاب......سلامی به پهنای وسعت آبها........سلامی به زیبایی لبخندتان.......سلامی به رنگ گلها.......
سلامی به بلندای آبی آسمان.......سلامی از درون دل من تنها......
دوستتون دارم..............
ریز نوشتم تابا احساس تر بخونید.......
امروز بعد از مدتها موفق شدم شعر مرگ قو روپیداکنم........
این غزل ازجناب آقای مهدی حمیدی شیرازی می باشد......
مرگ قو.....................
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد.
شب مرگ تنها نشیند به موجی.
رود گوشه ای دور وتنها بمیرد.
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب.
که خود درمیان غزلها بمیرد.
گروهی بر آیند که مرغ شیدا.
کجا عاشقی کرده آنجا بمیرد.
شب مرگ از بیم آنجا شتابد.
که از مرگ غافل شود تابمیرد.
من این نکته گیرم که باور نکردم.
ندیدم که قویی به صحرا یمیرد.
چو رودی ز آغوش دریا بر آمد.
شبی هم در آغوش دریا بمیرد.
تو دریای من بودی آغوش واکن.
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد.
زمانی که من این آهنگ راشنیدم.دختری ده ساله بودم با صدای عباس مهرپویا.........بسیار زیبا بود با صدای حزین ومتاثر.......