گلبرگهای تنهایی37
سلام ودرودی بی پایان.......
امروز سه شنبه (٣٠) امرداد ماه سال (١٣٩١)شمسی میباشد.....
ماه خیر و برکت هم به پایان رسید وهمه به نسبت تلاش واخلاصشون بهره ای وتوشه ای برداشتد.اما من چی؟خدایا کمک کن تا بتونم خودمو به بندگان خوبت برسانم ......امروز برای اولین بار وقتی همسرم رفت سر کار من خواب بودم .ببخش گلم.....ولی خودش میدونه شدیدا کسالت گریبانم روگرفته با حوادث خاصی که پیش اومده .تقریبا من خودمو باختم...کسالت همسرم .....مشکل جابجایی منزل ......وتمامی مسایل این روزها ،ولی خدا خودش میدونه که سعی وتلاشم این بوده که وظیفه ی همسری ومادری و.....................تمام مسولیتهای جانبی رو خوب به انجام برسانم.......
خدایا همسرم ....همدهم......پدر فرزندان عزیزم.......عشقم......امیدم رو حفظ کن......به خدا قسم این تنهاموهبتیست که تو دنیا امیدم رو به آخرتم هدایت میکنه .......عزیزم دوست دارم........
بیشتر اوقات،لحظه ای بدون او برایم ناممکن است .همیشه از خدا خواستم خودش هر جوری صلاح میدونه ....... برایم مقدور نیست دوریش ،اگرچه خیلی اتفاق افتاده که ماه ها از هم دور بودیم.....
زمان جنگ ،که اکثر وقتها من تنهای تنها بودم ،مرد زندگی من جبهه بود.........زمانی که به خاطر شغلش مدام توسفرهای خارج از کشور.....من بودم ومن ،و ی خدای مهربان........
هم دمم دفتری بود.و دلنوشته هایی .......خدایا خودت در پناه خودت خوب ،خوب حفظش کن.........اینم یکی از عکسای عزیزم.
تقریبا یاد گرفتم بدون کمک عکس بذارم .و اینم عکسی عیر رسمی از خودم .
حالا یواش یواش سراغ عکسهای بهتری میرم ....اینشالله