آواز قو

گلبرگهای تنهایی 76

1391/12/12 1:58
نویسنده : شهربانو
341 بازدید
اشتراک گذاری

باسلام ویاد خدای مهربانم.....دیروز جمعه بود .روزی که من منتظرش بودم.....آخه دوتا تولد داشتیم .......تولد سید جمالدینم ومحمد همسر حسنا......به بهانه ای محمد وجمالدین .....رو آوردیم و کیکی تهیه کردیم و تبریکی و هدیه ای کوچک .شام کوچولوی خودمانی.....سیدتقی هم اومد....در حالیکه فرشها را برای نظافت برده بودند...... 

خیلی مختصر ومفید انجام شد......ولی محمد خیلی خوشحال شد وبابا وسید جمالدین باهم رفتند کیک روآوردند....بچه ام اصلا فکر نمیکرد خودش هم در این کیک سهمی داره وپیش خودش فقط برای محمد تهیه کرده بودند....اونهم وقتی بابا کمی کسالت داشت وبابارو پیش دکتر میبرد هدا جان ازش خواست تا این کیک رو بیاره....وما همه برای جفتشون در نظر داشتیم.......سید جمالم  از دیشب برای دوستمون که جانبازه مشغوله ....مدام میره بیمارستان ومیاد.......خودش برده بستریش کرده......و تقریبا مدام بالای سرش بوده با اینکه خیلی خسته بود اومد بابا روهم برد دکتر ویزیت کرد ونوار قلبی هم گرفتند وشکر خدا پزشکشون اطمینان خاطر دادند که جای نگرانی برای همسرم نیست....خیالمان راحت شد.......و بابا هم شرکت کرد وتولد بچه هارو تبریک گفت.......وهدیه شونم  نقدی حساب کرد......خدایا شکر .....وبرای همه جانبازهای جنگ تحمیلی هم دعا کردیم......واین گل هم تقدیم به تمامی جانبازان وایثارگران جنگ....وخانواده های محترمشان.......

 

ومهمتر اینکه شهاب الدین عزیزم وفاطمه جون فردا می پرند به سوی بیت الله الحرام........خوش بحالشون زنگ زدند وخدا حافظی کردند.....خدا پشت وپناهشون.......واین گلها هم بدرقه راهشون..........فاطمه عزیزم گفته عمه جون برای من یه دسته گل جدا گانه بذار.....چشم واینهم دسته گل مخصوص عروس خانومی......مبارکت باشه .....سفرتان بی خطر.......التماس دعا....عزیزانم...........همه ی زیباییها بدرقه ی راهتون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

در انتظار...
14 اسفند 91 22:55
مبارک باشه...خدا را شکر..من تولد ساده دوست دارم و خودمانی..
در انتظار...
14 اسفند 91 22:56
تا کی این جان داده های زنده باید سختی بکشند؟؟؟ خدا عوض خیر بشون بده...
در انتظار...
14 اسفند 91 22:57
ای جانم..خدا را شکر..من همیشه منتظر این روز بودم..فاطمه خانم مبارکتون باشه... مامانی زنگ زدند بهشون از طرف ما التماس دعا بگید....
مامان محمد و ساقی
16 اسفند 91 0:30
مبارکشون باشه ایشا... حال همسرتون هم همیشه خوب باشه آخ گفتین از جانبازها.هر چه داریم از همینا داریم ولی دور از شما قدر نشناسیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد