آواز قو

گلبرگ های تنهایی31

1391/5/22 14:09
نویسنده : شهربانو
1,876 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.بانام و یادخدا.......

آمد شب قدر و ما منتظرانیم......

دیروز بعداز ظهر رفتم عیادت برادرم .خدایا تورو قسمت میدم که همه ی بیمارانت را شفای خیر بده .تورو به حق فرق شکافته ی امیر المومنین 

به بیماران لباس عافیت به پوشان.........

دلم از جور زمان بدرد آمده.وقتی ایشان را دیدم عجیب غربت خودم رو احساس کردم.........

اشک مجالی نمیداد .چشمم جایی رو نمیدید.

شخصی که برای خودش وبقیه بزرگتری بوده .....

خدایا خودت کمکش کن..........

بعداز ملاقات با سید جلالم رفتم وبا عاطفه وثناسادات برگشتیم منزل..

جواد وهدی و نیاز هم بودند....افطار کردیم...بچه ها رفتند منزلهاشون....

بقیه در ادامه ی مطلب.......... 

دیشب.تا صبح نخوابیئم..........

صبح بعد از سحر ونماز حرکت کردیم به سمت محل کار همسرم .وبعداز خداحافظی به سمت بهشت زهرا حرکت کردیم .......فاتحه ی اهل قبور

با آقاوعزیز جون سر خاکشون حرفهازدم حلالبودی طلبیدم........

سرخاک همسران برادران شوهرم رفتم ......سر خاک برادر همسرم وخاله ی ایشان  هم رفتیم.....نمامی قبر هارو فاطمه گلم وسیدم شستند........

برادرم احمد جان رو فاتخه ای هدیه کردم......

قطعه ی شهدا رفتیم. گروه شهدای انفجار هواپیمای جناب ستاری ....وامیر شهیدصیاد شیرازی........

ومهمتر سر مزار شهید قلم سید مرتضی آوینی رفتیم .که همجوار شهید حاج محمد علی نظران ، پسر خاله ی همسرم میباشند......

ایشان از بزرگان وعالی رتبگان کشور بودند .وبه دست منافقین به شهادت رسیدند.اگر از طریق گوگل اسم ایشان را  سرچ کنید .اطلاعات جالبی از زندگی و مسئولیتهای شغلی شهیدرا کسب میکنید ....روحشان شاد ........

وقتی قطعه ی شهدارو نگاه میکردم .عکسای شهدا قلبم رو آتیش میزد.....

وقتی میدیدم گلای مادرای آرزومند ،این طوری در عنفوان جوانی زیر این همه خاک خفته اند .حوانان غیور وشجاع برای دفاع از نوامیس ما

جانهایشان رو  در عرصه ی جنگ نا برابر کف دست گذاشتند.....

ولی عده ای از بانوان ما با بد حجابی خون پاک این عزیزان رو نادیده گرفته...................واحساس پاک مادران ایثارگر شهدا و جانبازان

راهم در نظر ندارند..........

روزی باید در مورد شهید گلاب براتون صحبت کنم..........

با فاطمه ی عزیزم کلی صحبت کردم........در مورد شهدا ....ناراحت شدم کیف هایمان را  توی  ماشین  جا گذاشتیم ........بجه ام میخواست مطالبی رو یادداشت کنه ولی نتوانست........من گوشیهارو هم نیاوردم.........یادم اومد وقتی برای حج تمتع سال ٧٥ مشرف شدم خانمی که هم اطاقی من بود مادر شهید محمد رضا اسکویی بود .

آدرس قبر این شهید یک ردیف با شهید ستاری وصیاد شیرازی فاصله داشت ....سر خاک این شهید هم رفتم.......به پاس همسفر بودن با مادر وپدر این شهید یادش گرامی.........

حالا احساس راحتی عجیبی دارم مثل روزهای قبل خیلی غمگین نیستم..........

و میدانم چه خوشحال خوشحال......و چه غمگین غمگین .......سرای دل ، من همین است..........

خدای کمکمان کن تا شب قدر راقدر بدانیم .......

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامانی درسا
19 مرداد 91 13:51
التماس دها عزیزم
مامان لنا
20 مرداد 91 4:33
واقعا زیارت اهل قبور آدم را سبک میکنه. خیلی مهربونین التماس دعا تواین شبای عزیز دارم مخصوصا واسه نی نی هاسلامتی ازدرگاه خداوند بزرگ . مرسی واسه شعر قشنگتون برای لنای عزیزم. همیشه یادگاری میمونه
ني ني شكلك
20 مرداد 91 14:17
من هم اميدوارم خداوند جهانيان همه ي مريض ها را شفا دهد. از اينكه به وب ما سر زديد ممنونم بازم به ما سر بزنيد و اگر با تبادل لينك موافق بوديد در قسمت نظرات اعلام فرماييد تا من هم شما را جزو دوستان خوبم كنم.
با تشكر


متشکرم .ازدعای خیرتان....

من با افتخار لینکتون کردم.خوشحال میشم که شماهم منو لینک کنید.
مامان امیر مهدی(سوده)
20 مرداد 91 19:20
از خداوند بزرگ شفای کامل برادرتان را خواستارم انشاالله


متشکرم .....ایشون دیالیزم میشن..و خیلی گرفتارند.....
مامان محمد و ساقی
20 مرداد 91 20:23
سلام مامانی من رمز رو براتون فرستادما.تو خصوصیتون چک کنین ببینین هست یا نه؟
در انتظار مهدی یار
20 مرداد 91 22:53
سلام.ناراحت شدم.حالشون خوب نشده هنوز.خدا به حق بیمار کربلا هر چه زودتر ایشون را شفا بده تا دل شما اروم بشه...


علیک سلام گلم ...نه دعاش کنید .و از دعای خیرتان سپاسگزارم.....
در انتظار مهدی یار
20 مرداد 91 22:55
سلام.ممنون مامان شهربانو.من به شما دارم درس پس می دم.ببخشید.
بهترین ها را براتون تو این شبها می خواهم...


لطف داری غزیزم.قدر شبهای قدر رابدان....


در انتظار مهدی یار
20 مرداد 91 22:56
زیارت قبول.حدیثی هست که می گند روز اخرت مردم از حضور خداوند به طور عام گله می کنند.خداوند می گند من بودم اون لحظه ای که تو امده بودی عیادت بنده من....
برای همین گناهانت را بخشیدم و حاجتت روا کردم...
منو خیلی دعا کنید.مامان خوب و مهربون و معتقدم.دعای یه مادر خیلی خوبهههههههههه.


متشکرم از یطفت.....منهم جند روز پیش مطالعه میکردم .حدیثی خوندم که امامموسی بن جعفراز اجداد گرامش نقل فرمودند.که مولا امیر المومنین از پیامبر گرامی روایت کرده اند ..که خداوند عزوجل ،بنده ای ازبندگانش را روز قیامت مورد سرزنش قرارمیدهد.
که چه امری سبب شد که چون بیمار شدم از عیادتم سرباز زدی؟بنده میگوید.بار خدایا!پاک ومنزهی..تو پروردگار بندگانی..نه دردمند میشوی ونه بیمار...
خداوند میفرماید.براور مومئنتو بیمار .توبه عیادتش نرفتی !به عزت وجلالم سوگند،اگر به عیادتش میرفتی ،مرا نزد او می یافتی و من متکفل نیاز مندیهای تو شده و آتهارابر آورده میکردم...این امر از کرامات بنده ی مومن من است. و من بسی بخشنذه ومهربانم....
....من خوذ محتاج دعایم .وهرچه خیر توست همان شود
.
در انتظار مهدی یار
20 مرداد 91 22:58
تو اصفهان ما یه شهیدی داریم به اسم شهید سه سوت معروف بوده بین بچه های جنگ...وقتی اسم شهید گلاب را شنیدم یاد اون افتادم.خدا همه شون را رحمت کنه.ما تو محله ای هستم که 32 تا خانواده شهید زندگی می کنند که همه به مجردی شهید شدند.ومادرانشون هنوز هم برای رفتنشون گریه می کنند.


میدونم از استانهای غیورومتدین و وطنپرست اصفهان است.......

همجواری این اشخاص از افتخارات است.
مامان مهربون فاطمه
21 مرداد 91 5:27
سلام گل بانو.خوش به سعادتت.ایشالله برادر بزرگوارتان به حق جدش شفاپیدا کنه..خوش به حال شهدا که زرنگ بودنو . مدال طلا رو قاپیدن.دعا کنید مرگ ما هم جز شهادت نیاشه...باز هم خوش به سعادتتون که همچین توفیقی داشتیدوالتماس دعا دارم...خیلی محتاجم


علیک سلام .گلم.ازدعای خیرتان.الهی که عمر باعزت وقبول خالق داشته باشیم.......
مامان مهربون فاطمه
21 مرداد 91 5:29
راستی با افتخار لینکتون کردم


متشکرم.
مامان امیر مهدی(سوده)
21 مرداد 91 8:22
سلام عزیزم خیلی متاسفم
یا من اسمه دوا و ذکره شفا

علیک سلام.ازدعای خیرتان.
مامان مهربون فاطمه
21 مرداد 91 17:47
خصوصی داری گلم
مامان محمد و ساقی
21 مرداد 91 18:32
سلام میشه بیاین به ساقی که تو یه مسابقه شرکت کرده رای بدین.
در انتظار مهدی یار
21 مرداد 91 23:52
سلام وال همه امدم بگم که امشب براتو دعای سلامتی برایی خودتون و خانواده و بچه های خوبتون که عاشقانه دوستتون دارند و دارید و برادر تون ویژه از خداوند دارم.امیدوارم خدا همه بیمارانرا لباس عافیت بپوشانه. چشم مامان خوبم.سعی می کنم قدرش را بدونم هر چند سخته.ولی امیدم به کراماته آقاست که منو ببخشه و ضمانتم را بکنند.نامه ای امضا کنند که من بنده کم طاقت را هم خوشحال کنه.شما هم برای من و تمامی بچه های این سرزمین دعا کنید...
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد