گلبرگهای تنهایی18
سلام
سلامی که ازعمق صمیمیت وصفای وجودم براتون میفرستم..................................امشب شب سرزدن
به عواطف خفته در خاک.
امروز تقریبا بیشتر استراحت کردم .ولی دیگه تحمل رختخواب رو نداشتم .به هر ترتیب بود پاشدم ونسبتا بهتر شدم .
مه یاس اومد پیش نیاز وبا هم حسابی بازی کردند ....حسنا ومحمد نیامدند .................
حتما رفتن تهران .
دلم براش تنگ شده .ی روز اگر نبینمش .دلم میگیره..هرکدومشون همین جورند .وقتی میان پیشم تمام دلتنگیهام .فراموشم میشه..............
اما وقتی نیستن ....................فکر وخیال .......................
خدایا دلبستگیهامو ازم مگیر ...خدایا پیشمرگشون منم داغشونو نبینم ....خدایا به مادرای شهدا وتمام داغدیده ها صبری جمیل عطا کن ...................
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز. ورای حد تقریرست شرح آرزومندی.
تو کز محنت دیگران بی غمی . نشاید که نامت نهند آدمی.
آآنکه بی باده کند جان مرا مست کجاست.....
وانکه بیرون کند از جان ودلم دست کجاست.........
بار خدایا مرا ببخش ......
بخشش تو لازمه زندگیم شده................
اگر تو نبخشی چه کنم ....
عندلیب باغ عشقم لیک از کنج قفس.
شورشی دارم که در کنج گلستان نیستم.......
معبودا ......من عابد نیستم.............
عاشقم ولی زاهد نیستم..................
ره روءم ولی سالک نیستم................
شیفته ام ولی واله نیستم ....................
بنده ام ولی صالح نیستم..................
ولی میدانم...................
در راه کرم کوه به کاهی بخشند........صدگونه گناه را به آهی بخشند.
خدایا به کرمت شکر .به همه آنچه تو صلاح دانستی شکر..................