آواز قو

گلبرگهای تنهایی 21

1391/5/31 23:28
نویسنده : شهربانو
373 بازدید
اشتراک گذاری

سلام...................... سلامی چو بوی آشنایی....

          امروز تولد محمدم ..........سیدمحمدرضای مخملی عزیزم میباشد.

چون امروز روز کاریشه ....دیشب همگی بهش تبریک گفتیم .

من ،مهدیه سادات و فاطمه.،سید جلال،وخانواده،هداسادات وخانواده،

حسنا سادات،ومحمد.سید جمالدین.سید تقی......

هدیه هام از قبلا آماده بودند .تقدیم شد

 

 

 

دیشب رفتم بالا  البته با محمد وامیرطاها ،مه یاس ،محسن.

کمی نشستم وقتی می خواستم برگردم ،حسناسادات اومد تاتولد

محمد رضا رو تبریک بگه.به من گفت ،مامی بشین باهم بریم پایین.

کمی نشستیم ، آخه محمدم پیش ما بود .ما همگی پایین بهش تبریک گفتیم .......وقتی اومدیم پایین  هدا جان وجواد چان بانیازاکم وفاطمه گلم رفته بوذند بیرون....گویا پارک....

خلاصه .......یادم رفت بگم ،جلالم با عاطفه وثنا گلی هم رفتن....

    پس از یک ساعتی محمد اومد .خسته بود براش کمی میوه وچای آوردیم .سپس آماده خوابیدن شدیم.......

با خودم فکر میکردم .به اون روزا ........................

روزای به دنیا اومدن .محمدم .محمدرضای مخملیم ........محمد حسنا نه......محمد شوهر حسنا پسر برادرمه..

      خدایا شکرت ......محمد من الآن سی وهشت ساله شده .....

اون موقع من شانزده سال داشتم ....مامانی کوچکی بودم.....

ولی مادر ومادر شوهر خیلی خوبی داشتم.....روحشان شاد......

با راهنماییهای این دو بزرگوار تونستم مادری کنم.................

البته بی تجربگی های زیادی هم داشتم .با صبر وپشتکار زیادم سعی میکردم مادری خوب باشم......

جدیدا بامحمدم که بیرون رفتم ...به من گفتند برادرته ؟

یا این سه هفته پیش که رفته بوذیم دکتر ،خانم دکتر بدون توجه به محمدم گفت ،به خانمتونم بگید. برای پر کردن فرم بیان اینحا .....

آتیش گرفتم .آخه .........خلاصه به خانم دکتر گفتم ایشون پسرمه .نگاهی کرد وسری تکان داد. من خیلی دگرگون شدم.وبرای ایشون تذکر دادم ......که فاصله سنی من و پسرم خیلی کمه .....

گفت حتما اسفند دود کن ....منم تشکر کردم........

خوب حق دادم خانمها باحجابشون سپیدی موهاشون کمتر پیداست ...........

من به وجود بچه هام افتخار میکنم ......زیرا همه شون گلهای زندگی منند ...

ثمره عشق ومرارتهای منند ....من حیلی با فرزندانم تنها بودم.....

به علت شغل پدرشون ....که اکثرا منزل نبود..خدایا شکرت......

 

            می دانم که............................

در لحظات شادی ،خدایم را  شاکرم......

در لحظات ،سختی خدایم  را شاکرم .واوست یاورم....

در لحظات ،آرامش خدایم را در یاد دارم .....

ودر لحظات درد آور به خدایم اعتماد داررررررررررررررررررررم........

زیرا به مشکلاتم میگویم من خدای بزرگی دارررررررررررررررررررررم.....

 الان دیگه شکر خدا همه دور هم جمع میشیم .و نسرین حان وعاطفه حان جواد حان محمد حان  هم به اضافه  فاطمه خانم ، سید محسن ،

امیرطاهای گلم،مه یاس نازنینم ،نیاز شیرین زبونم ،ثناسادات کوچول موچولوی من که همسر وفرزندانشان از اعضائ اصلی حانواده ما هستند.....خدایا شکرت..................

وقتی همه هستیم ،شادیم .خندانیم .شاکر خدای مهربانیم .

و از لحظات دور هم بودن لذتی بس زیبا داریم........پرودگارا ممنونم.

وسپاسگزار تو خدای بزرگوارم.........

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

مامان محمد و ساقی
27 تیر 91 19:29
سلام.خیلی قشنگ بود.امیدوارم همیشه لحظه های قشنگ تو زندگیتون باشه.
نمیدونم چند روز پیش شما بودین که به وبلاگمون اومدید یا نه.
شما همونی هستید که به وبلاگ ارغوان جون میاین که پدربزرگش براش می نویسه.آدرس نزاشته بودین که به وبلاگتون بیام.من از روی تشابه اسم اومدم اینجا.امیدوارم که درست اومده باشم.
ایشاا... همیشه سلامت باشین.


باسلام .عزیزم حوب وخوش باشی .مامانی با احساسی هستی...من هیچ منظوری نداشتم از آدرس ندادن .بلکه غفلتی بود که فراموش کردم ....و بابا بزرگ ارغوان جان .از وبلاگ ،روز گار نیاز کوچولو که نوه من میباشد گرفتند ...در ضمن من برای امیر طاها نوه گلم هم وبی درست کردم .وهر از چند گاهی براش مینویسم .در ضمن برای ثناسادات هم نوه دیگرم هست به همت مامان نیاز وبی تهییه کردیم. خوشحال میشم سر بزنید ونظرات جالتان رو مرقوم فرمایید....در لینک وب من اسم بچه ها هست .متشکرم .
الهه مامان روشا جون
27 تیر 91 23:22
سلام دوست عزیز.ممنونم از ایینکه به وبلاگ دخترم سر زدید وشرمنده از اینکه مجددا زحمت افتادید و آدرستون رو گذاشتید.
نوشته ی زیباتون رو خوندم .امیدوارم همیشه سایتون بالای سر عزیزاتون یاشه و هم چنین خدوند اونا رو هم برای شما حفظ کنه.
امیدوارم همیشه فرزندانتون در زندگی همونطور که گفتید موفق باشن و شما خوشی هاشونو ببینید و بهشون افتخار کند.
من وقتی متوجه شدم که شماهمسن و سال مادر خودم هستید و هم چنین مادر بزرگید خیلی احساس خوبی بهتون پیدا کردم.
ضمنا خداوند مادر و مادرشوهرتونو رحمت کنه
من با افتخار لینکتون می کنم.


سلام عزیزم منهم خیلی خوشحالم که به من سرزدید ...واز احساس پاکتون تشکر میکنم......

متشکدم از طلب آمرزشتان برای عزیزان از دست رفته ..خدا وندعزیزان شمارو سلامت نگهداره......

در ضمن منهم شمارو لینک کردم.....
soodeh
28 تیر 91 2:15
تولد پسرتان را تبریک میگم امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید


متشکرم ازلطفت .....وباآرزوی سرافرازی برای شما عزیز....
در انتظار مهدی یار
28 تیر 91 21:58
چه اسم خوشگلی...مه یاس


متشکرم یکی از القاب خانم فاطمه زهراست.
در انتظار مهدی یار
28 تیر 91 21:59
چه ادم قدر شناسی خدا حفظتون کنه...مادر و مادر شوهر خوب...


وظیفه هر انسانیست ،که خوبی هارو اشاعه بده .و از بدیها گذشت کنه......


در انتظار مهدی یار
28 تیر 91 22:00
مامان شهربانو.تولد گل پسرتون مبارک.ان شاالله سالیان سال زیر سایه شما و مرتضی علی زندگی همراه با ابرو و سلامتی داشته باشند....


ممنونم......فدات شم.
مامان دینا
29 تیر 91 1:33
به به مبارکا باشهتولد اقا محمد مبارک.ایشالا که سایشون بالا سر خانواده باشهشادیهاتون تا ابد پایدار


سلام.
قربونت برم.از دعای خیر شما.شما هم همیشه شاد وسلامت وسرافراز باشید......
مامان لنا
5 مرداد 91 16:48
انشاا... تولد 120 سالگی آقا محمد. همیشه سایه شما مامان مهربون بالا سر خانواده باشه وکنارهم شادوسلامت باشین .مرسی به ماسر زدین


متشکرم از دعای خیرتان.....خدای مهربان عزیزانتان را خفظ کنه......
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد