آواز قو

گلبرگهای تنهایی48

1391/9/7 9:40
نویسنده : شهربانو
249 بازدید
اشتراک گذاری

بانام ویاد خدای مهربون......

گویارسم مردمان اینست در حضور امام تنهایش بگذارند.....و پس از شهادتش مرثیه خوانش شوند..امروزهمه را عزادارحسین دیدم وکسی به فکر تنهایی مهدی نبود.آیا اونیز چون پدرانش،تنها مانده است؟؟؟!هرکس آرزویش شمشیر زدن در کربلاست،دیگران امروز به یاد امام زمان بیندازد...مردم همه عزادار امام حسین بر سر وسینه زنان ،بی ریا خالصانه.........کاش برای تنهایی آقا هم ،اینقدر تلاش میکردند...............

 

متاسفانه من به علت بیماری ،نتوانستم در عزاداریهای ،ناب وزیبای مردم خوبمان شرکت کنم.......از فوت برادرم ،من مدام کسالت داشتم ....تا روز پنج شنبه که رفتم بهشت زهرا وبرگشتم.....خیلی بدتر شدم ....وقتی به دکتر رجوع کردم ،خیلی تاکید به استراحت مطلق ،و رعایت مصرف دارو داشتند......به هرحال سید جلالم به دادم رسید وبا اصرار زیاد مرا نزد پزشک برد.....چون اصلا دلم نمیخواست ،کاری برای بهبودی خودم بکنم....ولی امروز به حمد ولله ،خیلی بهتر شدم......هدهد من با خانواده برای شرکت در مراسم عزاداری سالار شهیدان به الموت رفت.......بقیه بچه ها هم طبق معمول به هئت دایی اصغرشان رفتند .......خدایا از همه قبول کن........منهم روسیاه درمنزل به استراحت ومصرف داروهای تجویزی پزشکم گذراندم........امروزسومین  روز شهادت امام ویارانش میباشد.....واسیری دخت پیامبر فرزندان امام.....با بیماری امام سجاد با پای پیاده.........خدایا خودت تقاص.این عزیزان رو بگیراز زورمندان بی خدا....ونامردان روزگار .....هرچند هروز عاشوراست وهمه جاکربلاست.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

عمه جونی
7 آذر 91 10:03
سلام عزیزم عزاداریاتون قبول کیان جونم تو مسابقه کودکان محرم شرکت کرده از شما دعوت میکنم تو این آدرس عکس هاشو ببینین و بهش رأی بدین کد مسابقش 64 هست.اینم لینکشه http://2nyaienafis.niniweblog.com/post1412.php منتظرتون هستیم حتما شماره کدش رو تو رأی بگین
در انتظار...
7 آذر 91 21:44
سلام مامان جونم..
خوبید.ممنون از وقتی که برای من می گذارید..وممنون از دعاهای خوبتان...
جالب بوده که شما هم مهمان داشتید.ان شالله که کار ایشون زود حل بشه و مثل ما تو برزخ نباشند...
مامان جونم شماره را دیدم.ولی راستش باید بهشون بگم و بعد ان شالله تماس می گیرم...
ببخشید.ممنونم از اعتمادتون.و اینهمه مهربونی...


هرجور صلاح میدونی.....برات بعدا تعریف میکنم میهمانم کی بود وچرا شاید از توهم کمک بگیرم....چون تو اصفهانی......ایشون هم دانشجو هستند ودر اصفهان تحصیل میکنند....مبشکرم.
در انتظار...
7 آذر 91 22:04
خدا بد نده مامانی.چرا؟روحیه؟ ان شالله هر چه زودتر خوب بشید.


شدیدا خرابم.....جسم وروحم آزرده شده......دعام کن....


در انتظار...
7 آذر 91 22:05
ولی دلتون انجا بوده؟مهم اونه.اقا خودشون می دونند که شما عزادارشون بودید


واقعا....چون خیلی دلم پر میکشید ....
مامانی درسا
9 آذر 91 3:10
مامان شهربانوی عزیزم انشاالله بزودی بهتر میشین دقیقا" همین طوره که میگین ...... انشاالله آقا زودتر بیان و برکتشون تمام دنیا رو سبز کنه ....بفرما خصوصیhr]sghl
سلام عزیزم ......لحظات بدی میگذرونم.....توکل به خدا منو سرپا نگهداشته وخوبیهای بچه هام وتمامی خوبان دور وبرم.......خدا حفظشون کنه.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد