آواز قو

گلبرگهای تنهایی49

1391/9/14 0:52
نویسنده : شهربانو
410 بازدید
اشتراک گذاری

سلام.....بانام ویادخدای مهربان.........

امشب شب خوبی بود،چون مهدیه سادات وفاطمه ،حسنا ومخمد،سیدتقی بابا منزل هدایی بودیم.....هدا جواد جان تقریبا از ظهر مشغول جابجایی لوازم پذیرایی واتاق نیاز بودند......بچه ها اومدند ،کلی گفتند وخندیدند.......

 
 
 

تقریبا سعی میکردند تا شاد باشند.با کوچکترین صحبتی یاد دایی عباس براشون زنده بود.فاتحه ای براشون هدیه میکردند.یادش گرامی وعزیز.....

آخرشب بچه ها رفتنذ ....ومن هم طبق معمول بیدار ،آشفته........

شب درازو بی پایان،فکرهای پریشان،افکار پرت وپلا........

باخودم فکر میکنم ،زندگی مبهم ،نامفهوم........بی ارزش ،ولی پر از امید وآرزو....اگر امید وآرزوها نبود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!چی میشد.ولی بسیار از خدا متشکرم،وشکر گزارم ،که این امید رو به ما بندگانش عطا کرد......تا بازهم بمانیم تا رویاهایمان ..........دلم بی تابه ،ولی آرزوهای زیادی دارم......ه

 

 

 

 

امید به افق های طلایی وتابناک........امید به بخشش وکرم خدای مهربان.........امبد به آینده ای روشن دلم رو گرم میکنه.......گاهی اوقاتت صبحها ،چنان خسته  ازبستر بیرون میام ،که اگر وظیفه ای درقبال خدانداشتم ،هرگز ،هرگز،چشمانم را نمی گشوذم.....ولی شور سجده وبندگی مرا اشتیاق زنده ماندن میبخشد .....میمانم تا او بخواهد..

میمانم تااو بخواهذ ،ولی ازاو میخواهم ،تا با  زنده ماندنم حجتی باشم ،برای بندگی ،اکرچه میدانم ککککککککککککه،هرگز،وهر لحظه در خسرانم ..........والعصر ،ان ال انسان لفی خسر........یارب مددی............واما مناسبهای این ماه......

1دوم آذر.......تولد وچهلمین روز درگذشت ،برادرم حاج عباس.....روحش شاد وقرین رحمت حق تعالی....

2سوم آذر تولد مریم دختر برادرم.......

3تولد حسنا سادات عزیزم پانزدهم.......

4تولدثناسادات عزیزم .فرزند جلال وعاطفه ی عزیزم...بیست ونهم......

5تولد همسر برادرم.مادر محمد......

تولدهمگی مبارک ومیمنت باشد.......5

 

 

 
 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

در انتظار...
10 آذر 91 9:59
سلام مامانی مهربونم... خوبید ببخشید نگرانتون کردم.شرمنده...رمز پست اخری همون که شما دارید بود.این پست را به کسی ندادم...برای تخلیه خودم نوشتم...ولی پست اخر همون رمز قبلی هست...
در انتظار...
10 آذر 91 9:59
خدا را شکر.که دور هم بودید و به خوبی هم همه رفتند خونه خودشون...
در انتظار...
10 آذر 91 10:00
خدا ایشون را بیامرزه و قرین رحمت بکنه.
در انتظار...
10 آذر 91 10:00
ببنید مامان جونی شما هم افکار سراغتون مییاد...
در انتظار...
10 آذر 91 10:01
ان شالله خدا کمکتون می کنه.سایه شما و همسرتون هم بالای سر بچه ها باشه و خودتون اونا را به خونه بخت و سلامت بفرستید...
در انتظار...
10 آذر 91 10:03
وای خدا را شکر ماه اذر براتون ماه پر از تولدی هست.ان شالله مبارک همه تون باشه...
به خصوص به حسنا سادات خانوم...


ممنونم.....حسناخیلی تشکرکرد.واینکه وقت میزاری ممنونم.
مامان پریسا
10 آذر 91 16:19
سلام مامان شهر بانو

ایشالله همیشه جمعتون به شادی باشه.

وای مامانی من الان لینکاتونو دیدم.ممنون که اسم من در لینکاتون هست. اما یه چیزی......

شما اسم یکی از صفحه ها ی ما رو لینک کردید

ادرس اصلی اینه:
http://parisajoon.niniweblog.com/

البته براتون ادرس هم گذاشتم.
من هم برم وبلاگ خوشکل شما رو لینک کنم.


سلام گلم .ببخشید.خوشحالم از دوستی با شما
مامان امیر مهدی (سوده)
11 آذر 91 23:55
انشاالله که غم از دلتان برود دوست خوبم


ممنونم،ازدعای خیرت عزیزم
مامان دینا
12 آذر 91 22:30
سلام خاله جونم .امیدوارم هر روز بهتر از دیروز باشید دینگ دینگخوشها وشادیهاتون تا ابد مستدام


علیک سلام گلم .مهربونم،قربونت برم......
حسنا سادات
13 آذر 91 2:01
مامانی الهی من فدات بشم که همه ی خنده ات شده خنده ی بچه هات....
پس خودت چی؟؟؟؟
به خاطر همینه از مادر شدن همیشه میترسمااااا
می ترسم که مثل شما اینطوری فداکار بشم
همیشه ازین میترسم که بچه ام از خودم برام عزیزتر بشه
میترسم
اونقدر میترسم که میدونم جز آغوش خودت هیچ چیز دیگه ای آرومم نمی کنه


s-قربونت برم مادربااین احساسات قشنگت........


مادر یعنی عشق وازخود گذشتن.........تا به تو رسیدن........



niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد