آواز قو

گلبرگهای تنهایی70

1391/12/7 8:32
نویسنده : شهربانو
366 بازدید
اشتراک گذاری

بانام ویاد خدای مهربان سلام....           ماز یاران چشم یاری داشتیم     خود غلط بود آنچه ماپنداشتیم.....

امروز بار انی بارانیم......
آسمان دلم ابری وگرفته ....اما امید باریدن مرا آرام میکنه......صدای خرد شدن دلم گوشم رو ناشنوا کرده ،هیچ نمیشنوم....فقط صدای فریاد دلمه که مدام منو  صدا میزنه........

گوشم را میگیرم ولی صدا از درونمه.......چی میگه ؟نمیدانم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1بذار هرچی میخواد بگه.........آخه شنونده ای نیست تا بشنوه.........

خدایا روزهام یکنواخت شده نه..........از غصه یکنواخته .......هرروز یجوری خلاصه خودشو تودلم جامیکنهووووووومنو بیچاره ...............دلم میخواد فقط بگریم........برای چی ؟ولی مطلب زیاده......

دلم رمیده شد وغافلم من درویش          که آن شکاری سرگشته چه آید پیش.......

چو بید برسر ایمان خویش میلرزم          که دل بدست کمان ابروئیست کافر کیش

حالا دیگه با این همه حرفی برای گفتن ندارم..........اوداند حال من سرگشته......اوداند نامه ی سربسته......او داند وشنود ناله ی گمگشته..............................................پس گفتنش نادانیست

عجل لولیک الفرج

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان محمد و ساقی
8 اسفند 91 23:50
مامان شهربانو جون چی شده؟چرا دلتون گرفته؟
امیدوارم دلتون شاد بشه


عزیزم ...روزگار با سختی هاش دل سنگ و هم آب میکنه.....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد