آواز قو

گلبرگهایتنهایی83

بانام ویاد خدای مهربان......سلام...... امروزآخرین پنجشنبه سال 91 بود.....روزی که همه برای فاتحه ویاد کردن اموات به مزارها روی می آورند....ولی من به علت نبود همسرم وبچه ها نتوانستم بروم و از منزل برای همه فاتحه و خیرات دادم.....تا قبول افتد.....  پنجشنبه ها روزهای یاد آوری و ذکر ادعیه برای از دست رفتگان میباشد......خدایا همه اموات رو بیامرز و روحشان راشاد کن......وقتی که چشمانم را میبندم و به چندین سال پیش مینگرم..هیچ چهره ای از پدرم ندارم جز عکس توی قاب روی دیوار.....و هیچ چیز دیگر.....با خاطرات مادرم ،پدر را میبینم......در خاطرم نمادی از پدر ندارم.......زیرا نوزادی بیش نبودم......که پدر ازین دنیای فانی رخت بربست و پرواز کرد ........
24 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 82

با سلام ویاد ونام خدای مهربان......خدارو دوست دارم برای خدا بودنش...... خودم را دوست دارم .......چون خدایی دارم با تمام زیباییهاش............خودم را دوست دارم چون ..........بزرگ خدایی دارم ......بخشنده ترین است......رحمان ورحیم است.........   خدای من زیباست وزیبا آفرین........ قابل پرستیدن وستایش است......... در همه حال ،به او پناه میبرم........ حتی ،وقتی با خودم درگیرم.......اوست در بر گیرنده ی من........پاک ومنزه است.......عاشقانه میپرستمش.......معبودا حمد وثنا مخصوص توست............ خدایا تو خالق گل سرخی...........تو خالق گل نرگسی ........توخالق گل مریمی.....و خالق تمامی گلها.........تورزاقی.........تو وهابی.........ت...
22 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 80

  بانام ویاد خدای مهربان......سلام ....   گوش کن ،جاده صدا میزند از دور قدم های ترا....... چشم تو زینت تاریکی نیست....   پلک ها را به تکان،،   کفش به پا کن،.........و بیا. و بیا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد........ پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت: بهترین چیز،رسیدن به نگاهی است. که از حادثه عشق،تر است.....................                                        &nb...
22 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 81

باسلام ونام ویاد خدای مهربان........بهار در پیش است........با همه ی طراوت وشادابی.......شگفتن شکوفه ها که دیگه خود.پیام آور بهادان میباشد....................................     درخت آلبالو با شکوفه هایش......چه زیبا شکفتنی.........شکفتنش پیام رستاخیزی زیبا میدهد......با بار وبرش.........     ، زیبا میروید ....زیبا زیسته......و زیبایی را به جلوه می گذارد.....   ،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،، ...
19 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی79

باسلام ویاد وذکر خدا.........     نمیدانم با چه جمله ای ویا واژه ای شروع کنم........انا لله وان الیه راجعون.............خیلی غم انگیزه غروب ،عمر جوانی باتمام حسنهای خدایی.......جوانی که از زیبایی وهنر ولطافطت روحی برخور دار بوده.....من جمله .خطاطی ،وطبع زیبای نوازندگی.......وقتی با تمام احساسش به نی لب میزد ،از آن عشق میبارید و با صدای خاصش ،نوای عشق را به گوش میرساند ونا خودآگاه ،به یاد کاروانی با محموله ی عشق برایت تداعی میشد.....نوای نی ش ،زمزمه ی عشق مولا علی بود...... بادمیدن درنی گویی ،امام علیش زمزمه میشد......نی مینواخت ودلربایی میکرد ....عاشورا ها نوای نی ش غم عاشورا بود و یاد زینب وحسین......یاد علی اصغر حس...
17 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی73

سلام ونام ویاد خدا همیشه در قلبمان..... امروز این عکس رو دیدم خیلی خوشم اومد گفتم شما هم ببینیدچقدر قزینه وزیبایی......وفکرمیکنم فرش طبیعی این محل زیباست با رنگ قشنگش....... ...
14 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی75

سلام ویادی  با ذکر خدا   . تقدیم به تمامی دوستانم........ که منبع و مأخذ همه ی زیباییهاست.....لطافتش زبانزد عام وخاصه.......اگر پرپر بشه بازهم زیباست.......اکر وقتی از شاخه میچینیش با انگشتانت میگیریش ....ولی وقتی برک برگ شد باید برای بوییدنش و گرفتنش مشتش کنی ونگه داریش........ باران تمنای وجود گل سرخ.....ببار بار ان تا در بارشت منهم ببارم.......واشکانم را با طراوت توپنهان کنم           تو جان میدهی ومن جان میسپارم........اگر بار ان نباری این زمین رنجور خواهد شد ..........واگر من نگریم دلم خواهد مرد.......تو میباری و شادابی به ارمغان میاری .........ومن گریه میکنم تا غم دل بزدایم...
14 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 78

باسلام ویاد خدای مهربان...... امروز تولد دوست وبلاگیم سوده جان عزیز هم بوده.......من بهش تبریک میگم....و براش یه گل گوچولو هم هدیه میذارم........ و براش دعا میکنم که با سلامتی و عزت زندگی رو بگذرونه......و زیر سایه ی آقا امام زمان کنار خانواده ی محترمش گذاران شادیهارو تجربه کنه...... سوده ی مهربان تولدت مبارک.... ...
12 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 77

سلام گلم سید جمالم تولدت مبارک...... میدونم دلت گرفته .....مادرت برات بمیره....عزیزم از خدا برات آرزوی بر آورده شدن حاجاتت رو دارم. خدایا کمک همه ی جوونها باش ودلشونو شادکن..... من برات خیلی دعا کردم ....من برات از خدا درباره ات سئوال کردم......و چراهای زیادی رو جواب خواستم.......خدایا ....بار الها تو خودت راه گشایش باش.......تو گل منی و مهربانی.....ومن میدونم تو الان تو دلت چی میگذره......ولی توانی ندارم تا مشکلاتتو از میون بردارم.....ولی از شخصی کمک خواستم تا کمکت بکنه......و دلتو شاد بکنه.....و به آرزوهات برسونندت.....آمین ......بلی مادر جان با خدای تو صحبت کردم......امیدوار باش........این هفته همش در تکاپوی کارت بودی بازهم بدر بسته ...
12 اسفند 1391

گلبرگهای تنهایی 76

باسلام ویاد خدای مهربانم.....دیروز جمعه بود .روزی که من منتظرش بودم.....آخه دوتا تولد داشتیم .......تولد سید جمالدینم ومحمد همسر حسنا......به بهانه ای محمد وجمالدین .....رو آوردیم و کیکی تهیه کردیم و تبریکی و هدیه ای کوچک .شام کوچولوی خودمانی.....سیدتقی هم اومد....در حالیکه فرشها را برای نظافت برده بودند......  خیلی مختصر ومفید انجام شد......ولی محمد خیلی خوشحال شد وبابا وسید جمالدین باهم رفتند کیک روآوردند....بچه ام اصلا فکر نمیکرد خودش هم در این کیک سهمی داره وپیش خودش فقط برای محمد تهیه کرده بودند....اونهم وقتی بابا کمی کسالت داشت وبابارو پیش دکتر میبرد هدا جان ازش خواست تا این کیک رو بیاره....وما همه برای جفتشون در نظر داشتیم...
12 اسفند 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آواز قو می باشد